کد مطلب:94442 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:220

خطبه 025-رنجش از یاران سست












[صفحه 120]

پیكهای خبر ده، پی در پی برای علی (ع) پیام می آوردند كه سپاهیان و یاران معاویه بر شهرها دست یافته اند. از سوی دیگر عبیدالله ابن عباس، و سعید ابن نمران كه حاكم و والیان یمن بودند، مغلوب بسر ابن ابی ارطات شده، به ناچار نزد علی (ع) آمدند و از او چاره خواستند رهبر بزرگ كه از اینهمه سستی و ترس و رخوت، در برابر دشمن، دلتنگ و آزرده شده بود، از جا برخاست و با گامهای آرام- كه حكایت از افسردگی و دلسوختگی او میكرد- ببالای منبر رفت و این خطابه را بیان فرمود كلامش آكنده از آههای حسرتبار و گاه عبارات سرشار از نفرین و شكوه از یاران سست پیمان بود خاطرم از سستی و بی همتی شما یاران نافرمان آزرده است توای كوفه كوچك، تو تنها خطه ای هستی كه از آنهمه وسعت و پهناوری خاك اسلام، برایم بجای مانده ای. حراست و حمایت تو بدست من و بسط خاكت در گروگان كفایت من است ای كوفه اگر تو هم برایم نمانی، با آن گردبادهای توفان زایت كه سرسختانه می وزند، خدا منظرت را زشت و خانه ها و كاشانه هایت را ویران كند لعمر ابیك الخیر یا عمر و اننی علی وضر من ذا الاناء قلیل تو ای عمرو بجان پدر نیك اندیشت قسم كه من اینك به پس مانده طعام این كاسه نن

گین و چركین رسیده ام

[صفحه 121]

مرا خبر آورده اند كه بسر بر یمن تاخته خدا گواه است كه یارانش با چنان اتفاق نظری كه به اندیشه های ابلیسی دارند، بزودی بر شما چیره شوند، و قدرت و سلطه فراوان یابند. آنان در سودای افكار شیطانی خود گرفتار، و شما در گرداب نفاق و جدائی پایدار هستید. آنان از پیشوای فتنه ساز خود فرمانبردار، و شما از یاری و سرسپاری به پیشوایتان بر كنار می باشید. آنان در ادای وظیفه امانت دار - و غم افزا اینكه- شما در این راه خیانت كارید. آنان در اصلاح و بسط سرزمین خود هوشیار، و شما در فساد و بیهودگی گرفتار كردار شما چنان در نظرم بی بها شده كه مرا به شما ایمانی و اعتمادی نیست تا پیاله بدست شما بسپارم. چه، از آن می ترسم كه دستگیره اش را از من بربائید. بار پروردگارا، من از این یاران، سخت پریشان خاطر و افسرده حالم، و آنان از من دلتنگ و آزرده جان. خداوندا، پس بخواه كه مرا یاران و یاوران لایق و خوش صفت در میان گیرند، و برای اینان، رهبری برگزین كه چون خودشان شریر و نامطمئن باشد آفریدگارا، دلهای اینان را همچون نمكی كه در آب حل شود، از بیم سرانجامشان مذاب گردان خدا گواه است كه بجان آرزو دارم بجای شما، هزار تن سواركارانی از فرزندان

فراس می داشتم. دلاورانی كه چون آنان را بنام بخوانی سپاهی همچون توده ابر تابستانی تند و بادپا، بسوی تو بشتابند


صفحه 120، 121.